˙·٠•●♥سرزمین رازها♥●•٠·˙

اطلاعاتی در مورد منطقه ی زیبا و رویایی اشکور رحیم آباد


او به تو مي انديشد....

اگر کسی را نداشتی که به او فکر کنی به آسمان بیندیش

                               زیرا درآن کسی هست که به تو می اندیشد...

 
کودکانه بباز....

تو دنیای کودکان هر کی زودتر بگه دوست دارم برندست ولی تو دنیای بزرگ ترها هر کی زودتر بگه دوست دارم بازندست...

                                        کودک باش و بباز...

 
چه کردی...

تولد انسان روشن شدن کبریتی است

                                   و مرگش خاموشی آن!

                                              بنگر در این فاصله چه کردی؟!!

گرما بخشیدی... یا سوزاندی...!!!

 
خوش شانسي؟ بد شانسي؟ کسي چه مي‌داند؟

خوش شانسي؟ بد شانسي؟ کسي چه مي‌داند؟

پیرمردی اسبی داشت و با آن اسب زمینش را شخم می‌زد.

روزی آن اسب از دست پیرمرد فرار کرد و در صحرا گم شد.

همسایگان برای ابراز همدردی با پیرمرد، به نزد او آمدند و گفتند:

عجب بد شانسی‌ای آوردی

پیرمرد جواب داد: بد شانسی؟ خوش شانسی؟ کسی چه می‌داند؟

چندي بعد اسب پيرمرد به همراه چند اسب وحشي ديگر

به خانه‌ي پيرمرد بازگشت.

اين‌بار همسايگان با خوشحالي به او گفتند: عجب خوش شانسي‌اي

آوردي!

اما پيرمرد جواب داد: خوش شانسي؟ بد شانسي؟ کسي چه مي‌داند؟

بعد از مدتي پسر جوان پيرمرد در حالي که سعي مي‌کرد يکي از آن

اسب‌هاي وحشي را رام کند از روي اسب به زمين خورد و پايش شکست.

باز همسايگان گفتند: “عجب بد شانسي‌اي آوردي!” و اين‌بار هم پيرمرد

جواب داد: “بد شانسي؟ خوش شانسي؟ کسي چه مي‌داند؟”

در همان هنگام، ماموران حکومتي به روستا آمدند.

آن‌ها براي ارتش به سربازهاي جوان احتياج داشتند.

از اين رو هرچه جوان در روستا بود را براي سربازي با خود بردند،

اما وقتي ديدند که پسر پيرمرد پايش شکسته است و نمي‌تواند

راه برود، از بردن او منصرف شدند/

“خوش شانسي؟ بد شانسي؟ چـــه مي‌داند؟

هر حادثه‌اي که در زندگي ما روي مي‌دهد، دو روي دارد.

يک روي خوب و يک روي بد.

هيچ اتفاقي خوب مطلق و يا بد مطلق نيست.

بهتر است هميشه اين دو را در کنار هم ببينيم.

زندگي سرشار از حوادث است…

 
بازی....

همه چیز بازی نیست!!!

این را پروانه ای گفت که بالهایش در دست کودکی جا مانده بود...

 

 
درخت خشک ...

نقـش یـــک درخــت خشک را در زنـدگی بازی میکـنم

          نمیـدانم که بایـد چشم انتظار بهار باشم یا هیزم شکن پـیــر...!!!

 
به سلامتی ....

به سلامتی روزی که...
اسمم بیاد رو لب رفیقام...
پوزخند بزنن و با پشت دست اشکاشونو پاک کننو بگن...
هههههی!!!
کی فکرشو میکرد؟؟؟

(به ادامه ی مطالب بروید)


ادامه مطلب
 
یادم باشد ....

یادم باشد ...

            اگر دستانم یخ زدند دیگر دستان کسی را نگیرم

                                                                             جیب هایم ماندنی ترند...!

 
عکس هایی از یاسین (مختص دوستان نزدیک)

رمز ورود: چهار شماره آخر موبایل یاسین

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.

ادامه مطلب

25 / 9 / 1392برچسب:,

|
 
چراغ همسایه ....

برای چراغ های همسایه هم نور آرزو کن

                                                        بی شک حوالی ات روشن تر خواهد شد...

 
با حسین بودن ...

با حسین از یا حسین یک نقطه کم دارد ولی

یا حسین گفتن کجا و با حسین بودن کجا...!!!؟؟؟

 
زیبایی افکار ...

کاش به جای این همه باشگاه زیبایی اندام

                         یک باشگاه زیبایی افکار هم داشته باشیم

مشکل امروز ما اندام ها نیست... افکارهاست...!

 
اعتماد ...

در زندگیت به کسی اعتــــماد کن
 
                                          که به او ایمــــان داری  نه احســاس . . .
 
 
سکوت ...

من هرگز نمی نالم!

قرنها نالیدن بس است… می خواهم فریاد بزنم

                                                                      اگر نتوانستم

                                                           سکوت می کنم

 
صدای قلب ....

همیشه به صدای قلبتان گوش دهید

                      اگر چه در سمت چپتان قرار دارد اما همیشه راست میگوید...

 
انسانیت ....

از مرگ نترسید

                      از این بترسید که وقتی زنده اید

                                                         چیزی درون شما بمیرد به نام
"انسانیت"

  

 
آموزش انسانیت+عکس

انسانیت درون خود را به هیچ چیز نفروشید، نه به پول و مقام و شهرت و لذت و نه به عمر دراز.

25 / 7 / 1392برچسب:عکس,آموزش انسانیت,

|
 
دلم غرق آرزوست ...

خــداوندا

دست هایم خالی است و دلم غرق آرزو

       با قدرت بیکرانت ، یا دست هایم را قوی کن

                                   یا دلم را خالی از آرزو

 
روانشناسی سازها

قبل از اینکه ادامه رو بخونی یکی از سازهای زیر رو انتخاب کن:

سنتور... گیتار... پیانو... سه تار... ارگ... ویلون... دف... آکاردئون... شیپور.

سنتور:

رفتار شما بسیار دلنشین است اما گاهی دیگران را از خود می رنجانید و این به دلیل شرایطی است که برای شما به وجود می آید. همیشه فکر می کنید که دیگران شما را درک نمی کنند اما این قضاوت در برخی موارد اشتباه است. یک نکته ی مهم دیگر این است که برای رسیدن به مقصد باید صبر پیشه کنید و جالب تر آن که خود نسبت به این موضوع آگاه هستید.

گیتار:

به اصطلاح شما فردی سرزنده و فعال هستید. در ارتباط خود با دیگران به دنبال واژه های درشت نمی گردید. شاید گاهی برای صحبت کردن از احساسات خود دچار مشکل می شوید ولی سعی کنید تا از آنچه هستید راحت تر باشید.کلام شما ساده اما دلنشین است و یکی از ویژگیهای شما آن است که اگر کسی را دوست بدارید نمی توانید به راحتی او را فراموش کنید. روابط اجتماعی مناسبی دارید و به شب های پر ستاره علاقه مندید.

پیانو:

شما شخصیت آرامی دارید. تفکر منحصر به فرد شما، شما را از دیگران متمایز می کند. آرزوهای شما یا خیلی دور هستند یا خیلی نزدیک و بین این دو ستاره ای از آرزو برای شما چنان نمی درخشد که نظر شما را جلب کند. تخیل زیبایتان توانایی آن را دارد تا به حقیقتی دست یافتنی و ملموس تبدیل شود حتی اگر دیگران آن را تأیید نکنند.

سه تار:

اندیشه های عارفانه ای دارید. به آینده بسیار می اندیشید و آن چه در اطراف شما می گذرد برای شخصیت شما اهمیت کمتری دارد. در اثبات حسن نیت خود سعی و تلاش می کنید و در بعضی مواقع دست از آن برمی دارید. انسان مستعدی هستید و این به آن معناست که با کمی تلاش می توانید به قله های دست نیافتنی، برسید. البته بسیار خیال پرداز نیستید و دنیای ذهنی شما یک دنیای دست یافتنی است.

ارگ:

شما یک فرد کاملا״ احساساتی هستید. با آنکه در بعضی مواقع آن را بروز نمی دهید اما به این فکر می کنید که آیا کسی که دوستش دارید نیز به شما می اندیشد؟ بدانید که او نیز شما را تا حد امکان دوست دارد. حس و نوع عشق شما از عشق های صادقانه است که شاید برای کمتر کسی اتفاق بیفتد.

ویلون:

شما فردی بسیار زیرک و باهوش هستید و متوجه نکاتی می شوید که دیگران از آنها غافلند. به زبان ساده یعنی مو را از ماست می کشید. باید در مسیر زندگی خود پا پیش بگذارید تا بتوانید موفق شوید و قبل از انجام هر کاری درباره ی آن بیندیشید تا موقعیت های خوب را شکار کنید. غرور شما قسمتی از شخصیت شماست پس نه براحتی آن را زیر پا بگذارید و نه آن را سر سختانه برای خود حفظ کنید. خوشبختی شما در گرو استفاده ی بموقع از لحظه هاست، لحظه و زمان را از دست ندهید.

دف:

از ارتباط با خداوند لذت می برید و این امر نشأت گرفته از اندیشه های عارفانه ی شماست. در ذهن و افکار خود به سیر و سفر می پردازید و این سفر نه به معنای سفر از شهری به شهر دیگر، بلکه از عالمی به عالم دیگر است. شما دوست دارید که در آن عالم لحظاتی را سپری کنید، در آنجا بغض خود را بشکنید و خالصانه با خدای خود حرف بزنید. شاید فکر می کنید خدا شما را فراموش کرده است اما خدا بندگانش را هرگز فراموش نمی کند.

آکاردئون:

وجود شما سراسر از عشق است و شما عاشق دوست داشتن هستید. آنچه که شما گم کرده اید و به جستجوی آن می پردازید درون شما وجود دارد. به اطراف خود بیشتر توجه کنید، گم کرده ی شما بسیار نزدیک به شماست، سعی کنید مهار زندگی خود را در دست داشته باشید تا آن را بیشتر رام کنید.

شیپور:

شما یک انسان خوش نشین هستید. دیگران فکر می کنند براحتی می توانند به درون شما پی ببرند اما به واقع خلاف این موضوع است. با آنکه به طور غیر مستقیم در حل مسائل خود از دیگران کمک می گیرید اما سعی کنید تا از اندیشه های دیگران نیز به طور مستقیم بیشتر استفاده کنید.

پیانو:

شما شخصیت آرامی دارید. تفکر منحصر به فرد شما، شما را از دیگران متمایز می کند. آرزوهای شما یا خیلی دور هستند یا خیلی نزدیک و بین این دو ستاره ای از آرزو برای شما چنان نمی درخشد که نظر شما را جلب کند. تخیل زیبایتان توانایی آن را دارد تا به حقیقتی دست یافتنی و ملموس تبدیل شود حتی اگر دیگران آن را تأیید نکنند.

 
حیوان روز تولد

تاریخ تولدتون تو کدوم یکی از این 8 ردیف قرار گرفته؟

سگ
11 تا 19 دی
12 تا 14 فروردین
25 تا 30 خرداد
19 تا 24 تیر
6 تا 8 مهر
10 تا 25 آذر

مـوش
20 دی تا 4 بهمن
25 اسفند تا 3 فروردین
26 فروردین تا 6 اردیبهشت
11 تا 13 خرداد
10 تا 18 تیر
25 مرداد تا 3 شهریور

شیر
5 تا 11 بهمن
22 تا 24 اسفند
1 تا 10 خرداد
10 تا 25 آبان

گربـه
12 تا 16 بهمن
4 تا 11 فروردین
4 تا 9 تیر
5 تا 9 مرداد
24 شهریورتا 5 مهر
26 آبان تا 9 آذر

کبوتـر
17 تا 25 بهمن
24 تا 31 اردیبهشت
25 تیرتا 4 مرداد
10 تا 23 شهریور
5 تا 10 دی

لاک پشت
26 بهمن تا 2 اسفند
7 تا 10 اردیبهشت
14 تا 24 خرداد
4 تا 9 شهریور
24 مهر تا 5 آبان

پلنگ
3 تا 9 اسفند
15 تا 25 فروردین
6 تا 9 آبان

میمون
10 تا 21 اسفند
11 تا 23 اردیبهشت
31 خرداد تا 3 تیر
10 تا 24 مرداد
9 تا 23 مهر
26 آذر تا 4 دی
10 تا 14خرداد

 

سگ: وفادار و خواستنی

هرگز نمی توان در وفاداریتان شک کرد. در کارتان صداقت و خلوص نیت به چشم می خورد.
بسیار ساده دل و بی شیله پیله.
اهل جر و بحث کردن نیستید.
متواضع، خاکی و واقع بین. به همین دلیل است که دوستانتان دل بسته ی شما می شوند.
در انتخاب پوشاک وسواس و سلیقه ی خاصی دارید. اگر لباسهایتان مطابق مد روزنباشد، مسلماً ناراحت می شوید.
محبوب، پرطرفدار، خوش برخورد و باگذشت هستید. دوستانی بسیار خوب و قابل احترام دارید، دوستانی که هرکدام شخصیت برجسته ای دارند.

 

موش: تا حدی شیطان، ناقلا و بازیگوش

برق بازیگوشی در چشمانتان همان عاملی ست که موجب گیرایی و جذابیت بالای شما در نزد اطرافیان و دوستان می شود.
بسیار شوخ طبع و بامزه هستید. پس تعجبی ندارد که مردم خواهان همکاری شما بوده و چشم انتظار حضورتان در تمام فعالیتهای گروهی می شوند.
از سوی دیگر حساس و دل نازک هستید که این یکی از نقاط ضعفتان است. مردم مجبورند هنگام حرف زدن باشما، در انتخاب کلمات بسیار دقیق و سنجیده عمل کنند.
خدا به داد کسی برسد که هنگام روبرو شدن با شما با کلمات بازی کند!

 

شیر: درست برخلاف اسم شیر، عاشق صلح و آرامش هستید.

ترجیح می دهید از موقعیتهایی که نیاز به جنگ و جدال در آن حس می شود، پرهیز کنید.
از بودن در هوای آزاد لذت می برید و از نشستن طولانی مدت در یک جا بیزارید.
رهبر به دنیا آمده اید و این استعداد را دارید که چگونه دیگران را به کار کردن وادار کنید.
دوست داریدکه دوستتان بدارند.
هنگامی که می بینید توجه کسی به سوی شما جلب شده است، خود را به تمامی وقف او می کنید! بسیار صفت پسندیده ای است... اما به شما اخطار می کنم: برخی میتوانند با سود جستن از این ویژگی اخلاقی، بیش از حد تملق شما را بگویند و کارشان را پیش ببرند.
بنابراین مراقب باشید.

 

گربه:بسیار دوست داشتنی و تحسین برانگیز

گاهی اوقات خجالتی اما زیرک و سریع الانتقال.
گهگاه سکوت را ترجیح می دهید. دوست دارید به همه ی مسایل پی ببرید و از هر ماجرایی سر دربیاورید.
در شرایط عادی خونسرد و خوددار هستید. اما وقتی پای استدلال به میان می آید به آتشفشانی آماده فوران شبیه می شوید.
بشدت طرفدار مد هستید ولی بطور کلی با هر تیپ آدمی نشست و برخاست می کنید. اما دوست ندارید که با غریبه زیاد حرف بزنید.
مردم در کنار شما راحت هستند و در انتخاب دوستانتان دقت می کنید.

 

لاک پشت: پاک سرشت و نیکو خصال

حدیث مهربانی شما همیشه نقل مجلس است.
شما نیز دوستدار صلح و آرامش هستید. هیچ وقت دوست ندارید مقابله به مثل کنید حتی با کسی که خلافکار است. از این رو همه دوستتان دارند.
دلتان نمی خواهد غیبت دیگران را بکنید.
مردم عاشق طرز برخورد و رفتار شما با اطرافیانتان هستند.
همیشه می توانید عشق بورزید. از همه بهتر اینکه انتظار ندارید کسی این عشق شما را پاسخ بگوید.
بسیار بلندنظر و دست و دل باز هستید.
اینکه به هرچیز از سمت و سوی واقعی آن نگاه می کنید، بهترین تاثیر را روی طرف مقابلتان می گذارید.

 

کبوتر: شما سمبلی از رویکرد هرچه پیش آید خوش آید هستید(منم کبوترم دوستان! 31 تیر!)

اطرافتان هر اتفاقی بیفتد، خوشایند یا ناخوشایند به حالتان فرقی نمی کند.
در حقیقت هرجا میروید شادی را می پراکنید.
راهبری جمع دوستان همواره بعهده شماست و به وقت نیاز در تسلی بخشیدن به افراد مهارت بالایی دارید.
از ریاکاری بیزارید و از افراد ریاکار دوری می کنید، آنها جایی در زندگیتان ندارند.
در کارتان بسیار منظم و اهل حساب و کتاب هستید. بنابراین هیچ وقت با انباشتگی و به تعویق افتادن کار مواجه نمی شوید.
ولی آگاه باشید: خیلی زود در دام عشق گرفتار می شوید.

 

پلنگ: شما فردی مرموز هستید.

می توانید براحتی فشارهای زندگی را تحمل کنید و در رویارویی با هر ناملایمتی عنان اختیار از کف نمی دهید و صبر پیشه می کنید.
بیشتر اوقات می توانید جدی و مصمم باشید و عاشق شایع پراکنی به همراهی دوستانتان هستید.
بسیار مبادی آداب و آراسته.
دلتان می خواهد هرموقعیت و هرچیزی به همان شکلی که خودتان دوست دارید، برایتان فراهم شود، که البته گاهی اوقات این کارشدنی نیست. در نتیجه ممکن است در برخی روابط انسانی شکست بخورید.
اما از سوی دیگر دوست دارید هر زمان دیگران نیازمند حضورتان هستند در کنارشان بوده آنها را در حل مشکلاتشان یاری کنید و در سختی ها دوشادوش هم گام بردارید.

 

میمون: بسیار کم حوصله و عصبی

دلتان می خواهد هر کاری با سرعت هرچه تمام تر انجام شود.
اساساً فردی بی شیله پیله بوده و عاشق این هستید که کانون توجه قرار بگیرید.
از این رهگذر، منحصر به فرد و بی مانند هستید.

 
بهترین زمان برای ازدواج

بهترین زمان برای ازدواج

درباره سن ازدواج دو نکته را باید در نظر داشته باشیم. اول این که ازدواج در مقطع جوانی اتفاق بیفتد. این مقطع از 18 سالگی شروع می شود و تا 30 سالگی ادامه دارد. بنابراین ازدواج کردن خارج از این دو بازه زمانی ازدواجی زودهنگام یا دیرهنگام است که هر کدام معایبی دارند.

 

ازدواج در سن کمتر از 18 سال اگرچه همراه با شور و اشتیاق زیادی است اما فاقد پختگی و تجربه است و ازدواج بالای 30 سال هم اگرچه جنبه عقلانی پررنگ تری دارد اما شور و شوق و انعطاف پذیری در آن کمرنگ تر است.

اما ممکن است بپرسید بین 18 سالگی تا 30 سالگی 12 سال فاصله است. در کدام یک از این 12 سال بهتر است ازدواج کنیم؟

از اینجا به بعد معیارهای ما کیفی است. یعنی شما باید به فاکتورهایی مثل مهارت های فردی و اجتماعی و بلوغ های 5 گانه توجه کنید و هر زمان دختر و پسر توانستند به حد مطلوبی از بلوغ و مهارت برسند، مقدمات ازدواج شان را فراهم کنند.

برای ازدواج 5 بلوغ نیاز داریم که عبارتند از:

بلوغ شخصیتى- بلوغ عاطفى- بلوغ اجتماعى- بلوغ مالى - بلوغ جنسى

همه شما با بلوغ جسمی و جنسی آشنا هستید و مسلما بدون وجود آن فکر کردن به ازدواج غیرممکن است. اما درباره بلوغ های دیگر بد نیست اطلاعات مختصری به دست آورید.

بلوغ شخصیتى

در بلوغ شخصیتی، شما از بی ثباتی هایی که معمولا در رفتار نوجوان ها دیده می شود فاصله گرفته اید و می دانید در زندگی دنبال چه هستید. چرا می خواهید ازدواج کنید؟ چه انتظاری از همسر آینده تان دارید؟ این ثبات شخصیتی و معیار داشتن برای ازدواج به معنی بلوغ شخصیتی است. بلوغ شخصیتی ارتباط تنگاتنگی با خودشناسی دارد.

بلوغ عاطفى

دومین بلوغ مهم، بلوغ عاطفی است. در بلوغ عاطفی، شما به ثبات فکر و رفتار در مواقع حساس زندگی رسیده اید. یعنی جایی که عصبانی می شوید، می توانید خشم خود را به شکلی سازنده نشان دهید نه این که مثل دختر/پسر بچه ها سر و صدا راه بیندازید، وسایل را بشکنید، با طرف مقابل گلاویز شوید و... یعنی شما در مواجهه با مشکلات زندگی می توانید آنها را مدیریت کرده و حل مساله کنید و از آن مهم تر، در بحران های عاطفی که مورد هجوم عشق و نفرت قرار می گیرید، می توانید این احساس را کنترل کرده و رفتاری متناسب با عقلتان بروز دهید.

بلوغ اجتماعى

در بلوغ اجتماعی، آنچه مهم است این است که شما مهارت هاى شخصى خاصی داشته باشید که بتوانید با آنها در اجتماع جایگاه پیدا کنید. مثلا توانایی ارتباط برقرار کردن با مردم را دارید، جامعه پذیر و قانون پذیرید و می دانید در موقعیت های اجتماعی چطور باید رفتار کنید و از همه مهم تر، مهارتی دارید که اگر از کار بیکار شدید، می توانید با آن گلیم تان را از آب بیرون بکشید. مثلا زبان می دانید، مطالعات خاصی در یک حوزه خاص دارید، هنر و تحصیلات مشخص دارید و...

بلوغ مالى

بلوغ مالی به معنی این نیست که شما تمکن مالی داشته باشید. در این نوع بلوغ شما توانایی و مهارت تامین مالی و مدیریت مالی زندگی را در خود می سنجید. اگر ندانید چقدر درآمد دارید، از کجا در می آورید و کجا خرج می کنید، یعنی مدیریت مالی ندارید. اگر بخش مهمی از درآمدتان صرف دوستانتان می شود یا برای خرید موبایل جدید، اسپرت کردن ماشین تان و... از کفتان می رود، یعنی برای ازدواج مناسب نیستید. این توانایی کسب درآمد و برنامه ریزی برای هزینه ها بلوغ مالی گفته می شود.

درباره توانایی مالی باید یک نکته را در نظر داشته باشید. بدون شغل هرگز تصمیم به ازدواج نگیرید. حتی اگر دانشجو هستید، سعی کنید در کنار کارتان شغل نیمه وقتی پیدا کنید تا بتوانید مستقل از خانواده عمل کنید؛ تدریس، ترجمه، کارهای پژوهشی و هر چیزی که فکرش را می کنید.

فقط لازم است که شغل داشته باشید و آب باریکه ای که احساس کنید دستتان پیش کسی دراز نیست. با اتمام درستان فرصت برای تثبیت موقعیت تان خواهید داشت و خانواده همسرتان هم به شما به چشم کسی که وارد اجتماع شده و سعی دارد پیله بی تجربگی اش را بشکافد و زندگی بسازد نگاه خواهند کرد.

اگر هم تا الان شغل مناسبی پیدا کرده اید و درآمدتان برای گذران زندگی دو نفر با قناعت کفایت می کند سختگیری را کنار بگذارید و پیش بروید. منتظر نمانید تا به استطاعت کامل برسید و بعد اقدام کنید. معنای بلوغ مالی به هیچ وجه چنین چیزی نیست. پدران و مادران شما هم در ابتدای زندگی کج دار و مریز طی کرده اند و ذره ذره زندگی ساخته اند.

در پایان به یاد داشته باشید که خداوند درباره جوانانی که به خاطر مشکلات مالی ازدواج نمی کنند فرموده است: «... إن یکونوا فقراء یغْنهم الله من فضْله والله واسعٌ علیمٌ» اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بی نیاز می‏سازد و خداوند واسع و آگاه است(سوره نور. آیه 32).

نتیجه این وعده الهی را وقتی می بینید که قدمی برای ازدواجتان بردارید. تا قدم اول را برندارید، معامله میان شما و خدا سر نمی گیرد بنابراین به قول خدا اعتماد کنید و پیش بروید.

فقط فراموش نکنید که پیش از دعا کردن برای برنده شدن در بانک، یک حساب بانکی باز کنید!

 
فقط خدا ...

خدایا، راهی نمی بینم، آینده پنهان است، اما مهم نیست، همین کافیست که تو راه را می بینی و من تو را …

ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ می ﮐﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺶ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ...

"وقتی چترت خداست بگذار ابر سرنوشت هرچه میخواهد ببارد …"

 
من به آن محتاجم ...

در نگاهت چیزیست که نمی دانم چیست!

                                                          مثل آرامش بعد از یک غم

                                                                                   مثل بوی نم بعد از باران

 در نگاهت چیزیست که نمی دانم!

من به آن محتاجم....

 
کشتی گیله مردی

کشتی گیله مردی از ورزش‌های باستانی گیلان است که رد پایش از قرن چهارم

هجری در تاریخ کشورمان برجای مانده است.

نحوه برگزاری کشتی گیله مردی این‌گونه بوده که یکی دو روز پیش از برگزاری مسابقه

با ساز و نقاره به دوستداران این ورزش بومی اطلاع می دادند تا پهلوانان و کسانیکه مایل

بودند در این مسابقه شرکت کنند و جایزه مسابقه را تعیین می کردند که شامل حیوانات

اهلی بخصوص گاو نر(ورزا) بود.

نحوه به میدان آمدن کشتی گیران:

کشتی گیران غالباً بصورت گروهی وارد میدان می شوند و لاسپاره می پوشیدند که

نشانه آمادگی شان برای گرفتن کشتی و نوعی حریف طلبیدن بود و معمولاً هر گروهی

یک بزرگتر یا میداندار دارد؛که آماده برگزاری آیین نیایش می‌شوند.

در ابتدا فرد میدان‌دار رو به جنوب (قبله) می پرد تا آمادگی جسمانی خودرا نشان دهد و سعی می‌کند پاها را به دستها نزدیک کند.

سپس به ترتیب همه گروه اینکار را انجام می‌دهند و دوباره نظم گرفته و رو به شرق

می‌پرند(مرقد امام رضا(ع)) و ادای احترام می‌کنند.

در مرحله آخر نیایش میدان‌دار با کسب اجازه از مسئول برگزاری مسابقات، رخصت

طلبیده و با گروهش به یک قسمت از اطراف میدان کشتی رفته و می‌نشیند.

هر کشتی‌گیری هماورد خود را با زدن دو کف دست در جلوی کشتی‌گیر دیگر به مبارزه

دعوت می‌کند.

فنون کشتی گیله مردی:

سیبیل توکی، پسا لنگ، تک موشت، سر جیگیر، سرفوشان، دس به لنگ، دس به چکره،

ران پوشی.

(برنده به کسی گفته می شود که به غیر از کف پاها کلیه اعضای بدنش نباید با زمین

ارتباط برقرار کند.)

 
آدمیت ...

از همان روزی كه یوسف را برادرها به چاه انداختند

                  از همان روزی كه با شلاق و خون دیوار چین را ساختند

                                                                                         آدمیت مرده بود ...!

 

 
عاشقترین مرد دنیا ...

عــــاشـــق تریـــــن مــــــــرد دنیا، " آدم " بـــود

                                    که بهشت را به لبـــــخنــــــد حـــــوا فروخــت ... !!!

 
نامه عارفانه مادری به دخترش

فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،

اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم،
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است،
صبور باش و درکم کن.
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم.
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم… .
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن.
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر.
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند، فرصت بده و عصبانی نشو.
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده… همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی…
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم، عصبانی نشو… روزی خود میفهمی.
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته و عصبانی نشو.
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم.
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم.
فرزند دلبندم، دوستت دارم.

 
چنگیز خان مغول و شاهین پرنده

چنگیز خان مغول و شاهین پرنده

یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید.

آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی‌اش باعث تضعیف روحیه‌ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند.

بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه رگه ی آبی دید که از روی سنگی جاری بود. خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره ی کوچکش را که همیشه همراهش بود، برداشت. پرشدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت.

چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پر کرد. اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت. چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد کسی به هیچ شکلی به او بی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ی ساده را مهار کند.

این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد. چنگیزخان با یک ضربه ی دقیق سینه ی شاهین را شکافت. ولی دیگر جریان آب خشک شده بود...

چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه شد که آن بالا برکه‌ی آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود. خان شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت.

دستور داد مجسمه ی زرینی از این پرنده بسازند و روی یکی از بال هایش حک کنند:

یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.

و بر بال دیگرش نوشتند: هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است

 
خدا میبیند ...

روزی به مرحوم آیت ا... بهجت(ره) فرمودند: کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید .

ایشان فرمود:

لازم نیست یک کتاب باشد یک کلمه کافیست که بدانی:

"خدا می بیند"

 
خدایا کمکم کن ...

خدایا!

کمکم کن؛ پیمانی را که در طوفان با تو بستم در آرامش فراموش نکنم...

((همیشه به کسی تکیه کنید که به کسی تکیه نکرده باشد))

 
دروغ ...

((میگن دروغگو دشمن خداست, چقدر دشمن داری خـــــــــــــــــدا...))

دلم برای شیطان میسوزد . . .

                          دروغ نگفت , تظاهر نکرد . . .

                                                         حتی به قیمت اخراجش از بهشت . . .

           

 

 
آشنای غریب ...

چشمهای تو را میشناسم ....

نه از نزدیک ... بلکه از ارتفاعی که همیشه تو در راه کفش هایم سبز میکرد ...

ارتفاعی به اندازه سقوط یک اسکناس ... به خیرگی تو در زل زدنم میان نداشتنهایت ...

به تو که کوتاه قد ترین قلمداد میشوی ... از بس که همه را از پایین نگاه میکنی ...

به کیف مدرسه ام ...که کیفش را تلو تلو میخوری ...


مدرسه اش را که هیچ ... به تو که در اوج کودکی ...

کارتن ها را ندیده میخوابی ... در وسط خیابان ها ...

و آدم به آدم زمزمه میکنی:

                  (( هی لعنتی؟!!!      فقر مرا وزن میکنی ؟؟؟ ))

 
بزرگ شدن ...

چقــــــــــدر ضعیف هستند و البته کوچک!!!

آنهایی که وقتی اشتباه می کنند ،نه توانایی اقرار به اشتباه را دارند و نه قدرت عذر خواهی، اسمش را می گذارند غرور و به آن افتخار می کنند...!

چه حقیرند و چه حقیرانه رفتار می کنند!!!

 

 
سکوت موریانه ...

نعره هیچ شیری خانه چوبی مرا خراب نمیکند !!!

                                                               من از سکوت موریانه میترسم ...

 
توبه

توبه
بعد از 70 سال عبادت ، روزی خدا به فرشتگانش گفت: امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبری نشد، تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد.
طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه آتش پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد، آتش پرست 3 قرص نان به او داد و او بسمت عبادتگاه خود حرکت کرد.
سگ نگهبان خانه آتش پرست به دنبال او راه افتاد، جلوی راه او را گرفت ...
مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او براهش ادامه دهد، سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت، مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت مرد به راهش ادامه دهد. مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت : ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آنرا ببرم؟

به اذن خدای عز و جلٌ ، سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم، من سالهای سال سگ در خانه مردی هستم، شبهابی که به من غذا داد پیشش ماندم ، شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم، شبهایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم ... تو بی حیایی، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد، یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک آتش پرست آمدی و طلب نان کردی ...

مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد.

 
آدرس تمامی وب هایی که به اشکور مربوط میشود

برای اولین بار در دنیای مجازی لیست کاملی از وب سایت ها و وبلاگ هایی که در مورد اشکور رحیم آباد دست به قلم شده و گامی با نیت پاک برای شناساندن هر چه بیشتر این منطقه ی زیبا و رویایی به مردم کشور عزیزمان ایران برداشته اند جمع آوری کرده ایم که به صورت لینک در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.

"امید است مورد توجه شما دوستان گرامی قرار گیرد"

***یاسین***

"مدیر وبلاگ اشکور لوکس بلاگ "

همراه با 6 آدرس اینترتی:

http://eshkevar.loxblog.com

http://eshkevar.loxblog.ir

http://eshkevar.lxb.ir

http://eshkevar.loxtarin.com

http://eshkevar.mahtarin.com

http://eshkevar.glxblog.com

نام وب مدیر محترم وب توضیحات در مورد وب
http://www.eshkevar.ir/ آقای جواد عوض زاده

وبسایت رسمی اشکور

اشکور, سرزمین بکر, گمشده در دل گیلان

** کاندیدا در گروه مراکز دیدنی و تفریحی در

پنجمین جشنواره وب ایران در سال91 **

http://eshkevarnews.blogfa.com/ آقای ماهیار جعفری

اشکور نیوز

انتشار جدیدترین اخبار و گزارشات اشکور گیلان

http://limanews.blogfa.com/ آقای ماهیار جعفری لیما

خبرگزاری لیما

لیمانیوز-اولین سلسله پایگاههای اینترنتی اشکور با بیش از 8 سال سابقه فعالیت

http://baramkoh.blogfa.com/ آقای رمضانعلی امیری
baramkoh / بــرمـكــوه
 
 

http://eshkevari.blogfa.com/

http://fanaei.ir/

آقایان جلال و محمد فنایی

وبلاگ دکتر محمد فنایی اشکوری

وبسایت دکتر محمد فنایی اشکوری

http://yalbaket.blogfa.com/ آقای محمدرضا قاسمی جيردهی

سماموس خدای آشامیدنی ها

گيلان سرزمين مادري من*******عشق همه زندگي من

http://rahimabad-r.blogfa.com/ آقای روح الله عباس زاده

عقاب اشکور رودسر

اشکور رحیم آباد عروس شهرستان رودسر

http://romdasht.blogfa.com/

آقایان:

صابر،صادق،رضا، محمد،عباس،سجاد

رومدشت بلاگفا

 

http://garmabdasht.blogfa.com/ آقای مصطفی امیری گرمابدشتی

قزل سرای چشمه - گرمابدشت

کارگاه پرورش ماهی قزل سرای چشمه

http://tabiateroyaei.blogfa.com/ آقای فرهاد کاظمی جیرکلی

اشکور، جیرکل، سرزمین رویاها

 

http://dashtak2.blogfa.com/ آقای تقی غلامی

سایت دشتک از منطقه اشکور رحیم آباد

 

http://lyasi.blogfa.com/ آقای مهدي عباسي لياسي

آشنايي بيشتري در مورد محل و روستاهاي لياسي، ولني واشكورات

 

http://varboon.blogfa.com/ آقای اسدا...سلیمی وربن

ایران-گیلان-رودسر-اشکور-وربن وسورتله

برای آبادانی سرزمین مادری بکوشیم ودرهرجائی که هستیم بیادش باشیم

http://eshkvar-kiaseh.blogfa.com/ آقای محمد آقاجان زاده کیاسه

معرفی روستای کیاسه یکی از روستاهای معتبر اشکور

 

http://eshkalak.blogfa.com/ آقای مصطفی ؟؟

مجله فرهنگی اجتماعی تاریخی شبهای اشکور

صدایی از سرزمین پاک اشکور

http://shafeeabad.blogfa.com/ آقای شریف زاده

نگین اشکور

معرفي و انتشار رويدادهاي روستاي شفيع آباد اشكور

http://tomol.blogfa.com/ آقای کیا

بالا اشکور.روستای تمل...

عکس های دیدنی از بالا اشکور

http://haratbar.blogfa.com/  آقای مجید درویشی

 هراتبر

دیار کودکی - دنیای شیرین نوجوانی - خاطرات ماندنی جوانی - روزگار دل انگیز میان سالی و سرزمین مادری...

 http://mjf-eshkevar.blogfa.com/  آقای محمدجواد فتح الهی

 اشکور-روستای ریسن

وبلاگی برای معرفی روستای ریسن

 http://velayat-lamshekan1.blogfa.com/

**************

http://velayat-lamshekan.blogfa.com/

 آقای هدایت شمسی لامشکن

 صدای جوانان اشکور

تلاش کنیم میراث نسلهای آینده اشکور چیزی بجز محرومیت باشد .اعضای کانون فرهنگی و هنری یاد یاران

**************

کانون فرهنگی هنری یاد یاران لامشکن علیا

نوشته هایی برای جوانان پر شور ومستعد دیارمان

 http://vishki1322.blogfa.com/  آقای مهدی باقری

 ویشکی زیبا

معرفی یکی از مناطق زیبا و ییلاقی اشکورات استان گیلان #شهرستان رودسر # بخش رحیم آباد

 http://eshkevar-myland.blogfa.com/  آقای صادق نظری ویشکی

 اشکور سرزمین من

شناخت جغرافیای اشکور

 http://vishki2.blogfa.com/

http://vishki.net/

 آقای علی اکبر خانجانی

 ویشکی سرزمین رویایی

آخرین اخبار شهرستان رودسر

http://khanesarak.com/ آقای بهزاد مرادی

دهکده خانسرک(خانه سرک) - اشکور

 

http://eshkevarnovin.persianblog.ir/ آقای علی یعقوبی اشکوری

فرهنگ اشکورخصوصا کیاسه

کوره ی گرم کیاسه سرد شد     داس تیزش حصه ی نامرد شد

 http://orkom.ir/  آقای فرزاد احمدی شاهراجی

ارکم(ORKOM)

این سایت را برای ارتباط بین دوستان علی الخصوص بچه محل ها دایر شده است.

 http://limagevabarnews.vcp.ir/  آقای مرادی

 لیما گوابر نیوز

 

http://ashkevar.persianblog.ir/ بانو پریدخت

اشکور سرزمینی به وسعت صداقت و به بیکران عشق

 

http://boorchaleh.blogfa.com/ آقای روح الله حسین نیا ریابی

بورچاله ، کلبه ای در اشکور

عکس ها و توضیحاتی در مورد روستای زیبای بورچاله

http://samadabad.blogfa.com/ آقایان بهزاد و جواد بابایی

صمدآباد از اشکورات رحیم آباد رودسر

 

http://shamnali.blogfa.com/ آقای شعبان حسنی ریسنی
از ماست که بر ماست
 
آینده اشکورات
http://shouhadaekarbala.blogfa.com/

جوانان حسینیه

حسینیه شهدای کربلا

حسینه شهدای کربلا
 
حسینه ی اشکوری های مقیم بیدستان(قزوین)
http://riab.persianblog.ir/ آقای ریابی

ریاب

 

http://velninews.blogfa.com/ آقای جابر

آشنایی با روستـای ولنی و اشکورات

 

http://tacklesh.blogfa.com/ آقای نیلویی
http://ieni.blogfa.com/ آقای مرتضی خانعلی زاده

اینی

رودسر اشکور سفلی (روستای اینی)(خانعلی زاده)
http://abba37439.blogfa.com/ آقای عباس کریمی
دیارغم: دیماجانکش
 
غم قفس به کنار ، آنچه عقاب را پير می کُند ،پروازِ زاغ بی سر و پاست 
 http://amirmahalleh.blogfa.com/ آقای حسین عیسی زاده
 http://4khompateh.blogfa.com/ آقای سعید محمدعلی پور  وبلاگ خم پته

در مورد روستای خم پته

 http://khompatenews.blogfa.com/ آقای سهیل ربیع پوراربوسرا

 خمپته نیوز

 

 http://sajiran.blogfa.com/ آقای سجیرانی
 http://tiyola.blogfa.com/ بانو هم ولایتی

 روستای سرسبز بالا طیولا

 

 http://tiyola.persianblog.ir/  آقای مهدی هوشیوار

 وبلاگ روستای طیولا

 

 http://shoeil.blogfa.com/ آقای علی نورالهی
معرفی زیبا ترین منطقه شمال(شوئیل-اشکور)
 
معرفی شوئیل و رودسر
http://chamto.blogfa.com/ هم محلی

روستای چمتوکش

 

http://soortaleh.blogfa.com/  آقای مصیب احمدی

هدف اطلاع رسانی روستای سورتله می باشد از

طریق گزارش تصویری و خبرهای روزانه

 http://arangeshkevary.blogfa.com/ آقای محمد عباس زاده
آرنگ اشکوری
 
لامشکن دیار پدری / گره گوابر سرای مادری
 http://eshkevarkarimi.blogfa.com/ آقای اکبر کریمی 

 اشکور "انسان: پیچیده ترین واژه"

 

http://yeganehnew.blogfa.com/ آقای مهدی یگانه

بزاکوه و جواهردشت

اشکورات رودسر + هرچه می خواهد دلت،اینجا بگرد+چاکل
http://gerehgavabar.blogfa.com/ آقای هدایت شمسی لامشکن

سایت گره گوابر-اصلی

زادگاه من نقطه امید من است

http://housam.blogfa.com/ آقای عباس عباس زاده

دیار من لامشکن

 

http://photoeshkevarat.blogfa.com/ آقای محمد عباس زاده

فوتو بلاگ اشکورات

عکسهایی زیبا از مناطق مختلف اشکورات رودسر

 http://www.sarameshkevar.blogfa.com/ آقای علیرضا سارمی 

 سارم نیوز

اولین وبسایت خبری روستای سارم

http://arefbabakhani.blogfa.com/

********************

http://leshkan.ir/

********************

http://sobheashkevar.blogfa.com/

http://sobheashkevar.iran.sc/

********************

http://ashkevarnews.iran.sc/

آقای عارف باباخانی

 

وب سایت رسمی آقای عارف باباخانی

عکاس و خبرنگار

**********************

روستای لشکان

اطلاعاتی در مورد اشکور و روستای لشکان

**********************

صبح اشکور

عکس و خبر

**********************

اشکور نیوز

عکس و خبر

http://www.esmaeil-eshkevarkia.blogfa.com/

آقاي اسماعيل اشكور كيايي

سپارده

تحقیق و تفسیر مطالب اجتماعی و تاریخی (تاریخ محلی و ... )

http://yasour.lineblog.ir/

استاد بزرگوار آقای هادی رمضانپور یاسوری

*****یاسور - بهشت من*****

این وبلاگ صرفاً ادبی-هنری بوده و افراد تنها با اجازه صاحب اثر، مجاز به نشر مطالب این وبلاگ می باشند.

 

چنانچه شما دوستان عزیز و گرامی از وجود وبلاگ یا وبسایتی که در مورد اشکور رحیم آباد دست به قلم شده باشد و در لیست بالا نیامده اطلاع دارید در نظرها برای مدیر وبلاگ اشکور لوکس بلاگ ارسال نمایید تا برای کامل شدن این لیست نام و مشخصات وبلاگ را با کمال میل در لیست فوق قرار دهیم.

"با تشکر از یاری شما عزیزان"

 
زیادی صاف بودم ...

زیادی صاف بودم

                              یادم نبود آدم ها در جاده های صاف

                                                                               بیشتر لایی میکشند ...!!!

 
وفادار ...

خیلی حـــــــرف است

وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی

                                                           که یکبار هم لمســـــشان نکرده ای…

 
باور یک عشق

باور یک عشق

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم

تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد.. حال دختر خوب نبود.. نیاز فوری به قلب داشت.. از پسر خبری نبود.. دختر با خودش میگفت : میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی.. ولی این بود اون حرفات. .حتی برای دیدنم هم نیومدی… شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

چشمانش را باز کرد.. دکتر بالای سرش بود. به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟ دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده. شما باید استراحت کنید.. درضمن این نامه برای شماست..!

دختر نامه رو برداشت. اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد.  بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم. الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام. از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم.. پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم.. امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه. (عاشقتم تا بینهایت)

دختر نمیتوانست باور کند.. اون این کارو کرده بود.. اون قلبشو به دختر داده بود..

آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد.. و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم.... !

 
خدایا مدارا کن ...

خدایـــــــا مـن اگــر بـد کنــم, تــو را بنــده ی دیگــر بسیــار اســت!!!

ولــــی اگـــر تــــو بــا من مــدارا نکنـــی مـــرا خدایــــی دیگـــــر کجـــاست؟

 
خدا عاشقته

خدا عاشقته یه بار بهش گوش کن خسته نشدی از این صداهای اطراف....

اما امروز ( به نقل قول از استادي ) داستان خلقت انسان رو بيان ميکنم و هر انچه از اين به بعد خواهيد خواند ، کلام خداوند است که مي خوانید

و خداوند اين چنين ميگويد که :

اي عزيز دله من ، چرا فکر ميکني که رابطه من با تو اين است
و اکنون با باز گو کردن داستان خلقتت به تو ميگويم که تو کيستي و من کيستم و من چگونه تو را دوست دارم
و اين داستان ، داستان حضرت ادم نيست
داستان توست
خوده تو
روزي که در اين جهان هيچ چيز نبود و فقط من بودم و در يک زماني که نامش را شب قدر نهادم ، تصميم گرفتم که متجلي شوم و بيافرينم جهان با عظمتي را
و در ان شب تقدير کردم که چگونه بيافرينم هستی را
از درياها و کوه ها گرفته تا به خلق انواع حيوانات و در وراي اين زمين ، کهکشانها و منظومه هارا
و هر انچه را که اراده کردم طراحي و خلق کردم
اما وقتي نگاه کردم به اين جهان با عظمت که  حيرت انگيز است از کوچکترين ذره ان ، که اتمي باشد و بزرگترين هاي ان ، که خلق کهکشانها است
ولي بازهم برام اهميتي نداشت و من را ارضا نکرد
و بعد اراده کردم پديده ديگري بيافرينم که در جهان هستي ام يک شاهکار باشد و سر امد همه مخلوقاتم باشد وبه عبارتی دیگر دوست داشتم که يک آيينه اي بيافرينم که هر وقت در اين آينه نگاه ميکنم ، جلوه هاي زيباي خودم را در اين آينه ببينم و تنهايي بودم ، که دوست داشتم معشوقي را بيافرينم ، که هر دم با او معاشقه نمايم
و با چنين احساسي ابتدا " عشق " را به عنوان زيبا ترين پديده جهان افريدم و سپس خود مبتلا شدم و يک عاشق تمام عيار گشتم (البته خدا محل تغییر نیست و این یک اصطلاح است ) و براي معاشقه با محبوبي ، با دستهاي مبارک خودم " تو "را افريدم
سپس انديشه را در ذهن تو تعبيه کردم که تنها تو داري به عنوان فکر، و کاري کردم که اين عزيز خودم هر آنچه را بخواهد و انديشه کند ميتواند بيافريند و من اين گونه خواستم
اما همچنان تو افتاده بودي و هيچ روحي در بدن تو نبود و بايد از جايي  ، روحي را در تو ميدميدم
اما هر چه فکر کردم ، ديدم به اين عزيز دلم ، به اين دردانه ام و به اين محبوبم  ، هيچ روحي زيبنده نيست ، الا روح خودم
و به مصداق " ونفقت فيه من روحي " از روح خودم در تو دميدم
و تو برخواستي

انسان شدي

و به محض اينکه من ، نگاهي به قد و قواره رعناي تو انداختم بي اختيار کلامي بر خود گفتم که براي هيچ کدام از کائنات خودم نگفته بودم و بي اختيار گفتم

" فتبارک الله احسن الخالقين "
 
و وقتي بر خود به خاطر خلقت تو افرين گفتم ، بلافاصله تو را به رخ ملائکم کشيدم و گفتم اي ملائک

" اني جاعلٌ في العقده خليفه "
اي ملائک بياييد من در روي زمين براي خود جانشين افريدم
سجده اش کنيد

و ملائک به پاي تو افتادند و تو را سجده کردند و انجا که از سجده برخواستند ، معاشقه من با تو شروع شد
و من ارام ارام ، در يک روند معاشقه ، اينقدر تو را به خودم نزديک کردم که فاصله من با تو به صفر رسيد و  آنگاه عاشقانه در گوشت نجوا کردم که
" نحن اقرب بکم من حبل الوريد " 
"  ما از رگ گردن به تو نزديک تر شده ايم "

و تو هميشه و همه جا در اغوش پر مهر و محبت مني ، من هيچ گاه در زندگي تو را تنها نخوام گذاشت و همه توجه من به توست و من هر آنچه را که در جهان هستي است به تسخير انديشه هاي تو در اورده ام
" وسخرنا لکم ما في السماوات و ما في الارض "

که اگر خود را بشناسی و باور کنی ، میتوانی هر چیزی را که بخواهی خلق کنی و در این راه تمام کائنات من ، گوش به فرمان تو خواهند بود
و من" تمام ذرات هستي را براي تو آفريدم  و تو را براي خودم "
" خلقت الاشيا و العجلک و خلقتک العجلي "

ولي بدان
که بايد هوشيار باشي و فقط از من بخواهي
و هر چه که بخواهي به تو ميدهم
" ادعوني استجب لکم "

فقط هوشيار باش و انديشه کن  و بدان که تو خود يک خدايي و شباهت تو با من در اين است که اراده کرده ام ،  تو هم مانند من ، هر انچه را که اراده کني ، ميتواني خلق کني
نکند که خود را دست کم بگيري
خودت را باور کن و انديشه کن
اگر هوشيار باشي تمام ذرات جهان گوش به فرمان تو خواهند بود و ميتواني بهترين زندگي را رقم بزني و در نهايت به بهشت خود من بيايي

اين کلام خداوند بود براي من و براي تو

.................

 
(تماما" به نقل قول از استاد گرامي دکتر علي رضا آزمنديان)

 
عشق پنهان

عشق پنهان

حرف دلتو بگو تا دیر نشده

و من اینو می دونستم
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .
به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرم”.

میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .
تلفن زنگ زد .خودش بود . گریه می کرد. دوستش قلبش رو شکسته بود. از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشه. بعد از ۲ ساعت دیدن فیلم و خوردن ۳ بسته چیپس ، خواست بره که بخوابه ، به من نگاه کرد و گفت :”متشکرم ” .
روز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومد. گفت :”قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیاد” .
من با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه “خواهر و برادر” . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :”متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم ” .
یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال … قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با وقار خاص و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستی ، متشکرم.
میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم .
نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه ، من دیدم که “بله” رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینو میدونستم ، اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت ” تو اومدی ؟ متشکرم”
سالهای خیلی زیادی گذشت . به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه،دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود:
” تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما …. من خجالتی ام … نمی‌دونم … همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره. ….
ای کاش این کار رو کرده بودم ……………..”ا
شاید شبیه قصه ی من باشه : آخه من خجالت می کشم بهت بگم....................

 
گفتگو با خدا

گفتگو با خدا

پرسیدم: بار الهی چه عملی از بندگانت بیش از همه تو را به تعجب وا می‌دارد؟

پاسخ آمد: اینكه شما تمام كودكی خود را در آرزوی بزرگ شدن به سر می‌برید و دوران پس از آن را نیز در حسرت بازگشت به كودكی می‌گذرانید.

اینكه شما سلامتی خود را فدای مال‌اندوزی می‌كنید و سپس تمام دارایی خود را صرف بازیابی سلامتی می‌نمایید.

اینكه شما به قدری نگران آینده‌اید كه حال را فراموش می‌كنید، در حالی كه نه حال را دارید و نه آینده را.

این كه شما طوری زندگی می‌كنید كه گویی هرگز نخواهید مرد و چنان گورهای شما را گرد و غبار فراموشی در بر می‌گیرد كه گویی هرگز زنده نبوده‌اید.

سكوت كردم و اندیشیدم،

در خانه چنین گشوده، چه می‌‌طلبیدم؟ بلی، آموختن ...

پرسیدم: چه بیاموزم؟

پاسخ آمد:
بیاموزید كه مجروح كردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمی‌كشد ولی برای التیام بخشیدن آن به سالها وقت نیاز است.

بیاموزید كه هرگز نمی‌توانید كسی را مجبور نمایید تا شما را دوست داشته باشد، زیرا عشق و علاقه دیگران نسبت به شما آینه‌ای از كردار و اخلاق خود شماست.

بیاموزید كه هرگز خود را با دیگران مقایسه نكیند، از آنجایی كه هر یك از شما به تنهایی و بر حسب شایستگی‌های خود مورد قضاوت و داوری ما قرار می‌گیرد.

بیاموزید كه دوستان واقعی شما كسانی هستند كه با ضعف‌ها و نقصان‌های شما آشنایند ولیکن شما را همانگونه كه هستید و دوست دارند.

بیاموزید كه داشتن چیزهای قیمتی و نفیس به زندگی شما بها نمی‌دهد، بلكه آنچه با ارزش است بودن افراد بیشتر در زندگی شماست.

بیاموزید كه دیگران را در برابر خطا و بی‌مهری كه نسبت به شما روا می‌دارند مورد بخشش خود قرار دهید و این عمل را با ممارست در خود تقویت نمایید.

بیاموزید كه دو نفر می‌توانند به چیزی یكسان نگاه كنند ولی برداشت آن دو هیچگاه یكسان نخواهد بود.

بیاموزید كه در برابر خطای خود فقط به عفو و بخشش دیگران بسنده نكنید، بلکه تنها هنگامی كه مورد آمرزش وجدان خود قرار گرفتید، راضی و خشنود باشید.

بیاموزید كه توانگر كسی نیست كه بیشتر دارد بلكه آنكه خواسته‌های كمتری دارد از همه توانگرتر است.

به خاطر داشته باشید كه مردم گفته‌های شما را فراموش می‌كنند و همین مردم اعمال شما را نیز از یاد خواهند برد ولی، هرگز احساس شما نسبت به خویش را از خاطر نخواهند زدود.

 
دلتنگم ...

دلتنگ كودكيم هستم...

يادش بخير

                        قهر ميكرديم تا قيامت...

                                                                   و لحظه اي بعد قيامت ميشد...

 
نکات جالب برای ازدواج در سنین مختلف!!!

اطلاعات زیر،‌حاصل یك تحقیق بر روی یك گروه میلیونی از دختران ایرانی است كه در آن رابطه‌ی بین سن و معیار ازدواج مورد بررسی قرار گرفته است. 

1۸ الی ۲۰ سالگی:
 
حداقل لیسانس داشته باشد،قدبلند،‌خوش بر و رو،‌ خوش تیپ،‌ خوشمزه!،‌ پولدار،‌دارای ماشین (حداقل 206)،‌ترجیحا خارج رفته. 

۲۱ الی ۲۴ سالگی:
 
حداقل فوق دیپلم داشته باشد،‌قد متوسط هم اشكال ندارد، قیافه چندان مهم نیست، تیپ معقولانه، بداخلاق نباشد،‌دارای ماشین (حداقل پراید)، خارج رفته ‌نرفته فرقی ندارد. 

۲۵ الی ۲۹ سالگی:
 
مدرك تحصیلی چندان مهم نیست،‌كار داشته باشد كافیست، قدش خیلی كوتاه نباشد ترجیحا، مهم سیرت است نه صورت!، آدم نباید ظاهربین باشد،‌ دست بزن نداشته باشد همین، ماشین نداشت اشكال ندارد ولی قول بدهد بعدا بخرد. 

۳۰ الی ۳۵ سالگی:
 
مدرك اصلا مهم نیست فقط سواد خواندن و نوشتن داشته باشد كفایت می‌كند، كار داشته باشد، قدش اصلا اهمیت ندارد،‌مهم فهم و شعور است. 

۳۶ الی ۴۰ سالگی:
 
كار داشته باشد كافیست،‌فهم و شعور هم ترجیحا داشته باشد.

۴۱ الی ۵۰ سالگی:
مذكر باشد كفایت می‌كند!
 
۵۰ الی آخر:
در حال حاضر مشترك مورد نظر در دسترس نمی‌باشد/ نو ریسپانس تو پیجینگ! 

در پایان به پسران محترم و عزیز توصیه می‌شود:
توصیه : با توجه به بالا رفتن سن ازدواج دختران كه میانگین آن نزدیك به سی سال است ، زیاد خودشان را برای ادامه‌ی تحصیل، مشكل سربازی،خرید منزل،‌ماشین،‌موبایل و غیره اذیت نكنند؛ چرا كه هم عجله كار شیطان است و هم طبق آمار فوق،‌طرف همینجوری از شما راضی است و نیازی به زحمت اضافه نمی‌باشد!
 


همیشه با کسی درد دل کنید که دو چیز داشته باشد...!!! یکی درد دیگری دل


$~*~$~*~$~*اشکور*~$~*~$~*~$
معرفی اشکور
عکس هایی از اشکور
محصولات اشکور
داستان ها و افسانه های اشکور
جاذبه های زیارتی و سیاحتی اشکور
عجایب هفتگانه اشکور
تقسیمات و جمعیت اشکور
غذا های گیلانی
مطالب مفید برای اشکوری ها
آدرس تمامی وب هایی که به اشکور مربوط میشود
___________________________________
$~*~$~*~$~*عجایب*~$~*~$~*~$
عجیب ترین مرگ ها
عجیب ترین طلاق ها
عجیب ترین قوانین دنیا
عجیب ترین ازدواج ها
عجایب هفت گانه
___________________________________
$~*~$~*~$~*حیوانات*~$~*~$~*~$
تصاویر زیبا از دنیای حیوانات
حیوانات در حال انقراض
___________________________________
$~*~$~*~$~*عکس*~$~*~$~*~$
احساسی
___________________________________
$~*~$~*~$~*سرگرمی*~$~*~$~*~$
خطای دید
طنز
لیست کامل ضرب المثل های ایرانی
سوپرایز
حیوان روز تولد
روانشناسی سازها
___________________________________
$~*~$~*~$~*داستانک*~$~*~$~*~$
داستان های زیبا,پندآموز,عاشقانه,عارفانه
___________________________________
$~*~$~*~$~*بخوانید و بدانید*~$~*~$~*~$
بهترین زمان برای ازدواج

 

~*$*~ یاسین ~*$*~

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سرزمین رازها و آدرس eshkevar.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فروش لایک گوگل
سامانه پيامك رايگان اس ام اس
دخترررررررر...رو عشقه
اسلام ، یگانه مکتب منجی بشریت
آداب ازدواج
فقط چند لحظه به من فکــر کن
قضاوت
دخمل خوب
رویای خیس
گل مریم
جاویدان
بغض..... (به خاطر دل خودم)
استقلال.تاج کبیر اسیا
کاغذ مچاله
نمکدون
ملکه جنوب
دخترونه
{جایی برای احساس}
دانلود و سرگرمی
**فتوبلاگ**
⎝⓿⏝⓿⎠ AREZO ⎝⓿⏝⓿⎠
عاشقانه
مطالب آموزشی درباره شطرنج
جهانگرد خاص
سرپناه عشاق
پاسخ به شبهات دینی
یه وبلاگ باحال دانشجویی
معمار کوچولو
خورسید شیعه
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

 

 

او به تو مي انديشد....
کودکانه بباز....
چه کردی...
خوش شانسي؟ بد شانسي؟ کسي چه مي‌داند؟
بازی....
درخت خشک ...
به سلامتی ....
یادم باشد ....
عکس هایی از یاسین (مختص دوستان نزدیک)
چراغ همسایه ....
با حسین بودن ...
زیبایی افکار ...
اعتماد ...
سکوت ...
صدای قلب ....
انسانیت ....
آموزش انسانیت+عکس
دلم غرق آرزوست ...
روانشناسی سازها
حیوان روز تولد
بهترین زمان برای ازدواج
فقط خدا ...
من به آن محتاجم ...
کشتی گیله مردی
آدمیت ...
عاشقترین مرد دنیا ...
نامه عارفانه مادری به دخترش
چنگیز خان مغول و شاهین پرنده
خدا میبیند ...
خدایا کمکم کن ...
دروغ ...
آشنای غریب ...
بزرگ شدن ...
سکوت موریانه ...
توبه
آدرس تمامی وب هایی که به اشکور مربوط میشود
زیادی صاف بودم ...
وفادار ...
باور یک عشق
خدایا مدارا کن ...
خدا عاشقته
عشق پنهان
گفتگو با خدا
دلتنگم ...
نکات جالب برای ازدواج در سنین مختلف!!!
آموزش جالب و تضمینی برای اذیت کردن دیگران
شب امتحان در خوابگاه دختران و پسران
تفاوت گفتاری پسر و دختر در پای تلفن
دخترها و زن هارو بیشتر بشناسیم!!!
حیوانات در حال انقراض 4

 

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی